درباره وبلاگ
چهارپاره غزل مثنوی
کد هاي جاوا
خبرنامه وب سایت:
آمار
مسابقه
<-CategoryName->
دوستان گرامی جهت شرکت در جشنواره با ایمیل یا تلفن همراه آقای شاکری تماس بگیرید
و از نظر گذاشتن در مورد جشنواره خودداری نمایید
majid.shakeri60@gmail.com
09216358528
+ نوشته شده در دو شنبه 21 ارديبهشت 1398برچسب: ,ساعت 21:19
توسط
مجیدشاکری حسین آباد
|
درخت آرزو
<-CategoryName->
باز باران میزند بر پنجره خنده با لبهای من بیگانه شد در جوانی مرد رویاهای من دودشد،آتش شد و ویرانه شد آرزویی داشتم در کودکی حس کنم دستی به روی شانه ام ای دریغا گفت بر من روزگار غصه ها شمع است ومن پروانه ام روزها طی شد،میان سینه بود درجوانی،آرزوی دیگری عشق دریایی پر از آرامش است لذت مردن، برای دلبری عشق با من گفت ای مرد جوان بازگوکن نام خود را، کیستی عشق در عصر کنونی پول توست لایق عشق و محبت نیستی تک درخت آرزوها خشک شد آرزوی آخر من مرگ بود بردرخت آرمانهای محال آرزوی مردنم، تک برگ بود خسته از دنیا و از این غصه ها روح من آماده ی پرواز شد تا که شد مردن برایم آرزو مرگ هم اسطوره ای از ناز شد
+ نوشته شده در دو شنبه 3 آذر 1393برچسب: ,ساعت 21:31
توسط
مجیدشاکری حسین آباد
|
مصاحبه مجید شاکری و صفورایالوردی با باشگاه خبرنگاران
<-CategoryName->
امروزقلم شاعران دلسوز و خلاق ناجی شعر پارسی است یک شاعر معاصر گفت:در شرایط کنونی تنها شاعرانی که دلسوزانه و خلاقانه قلم فرسایی میکنند را ناجی شعر پارسی در ایران زمین دانست.مجیدشاکری که نخستین کتاب شعرش تحت عنوان {گزیده اشعار مجیدشاکری حسین آباد}
ادامه مطلب
+ نوشته شده در پنج شنبه 23 آبان 1398برچسب:مجید شاکری ,صفورایالوردی ,ساعت 11:37
توسط
مجیدشاکری حسین آباد
|
متن مصاحبه با نشریه کوثرانه
<-CategoryName->
اشاره: این جمله رامدیرسایت شعریک میگوید:ماهانه بیش ازچهارهزارنفرفایل نشریه کوثرانه را درفضای مجازی مطالعه می کنند. هنرمندان وشاعران فرهیخته این سایت ادبی،بیش از ۶ماه است که همکاری خوبی رابا عوامل نشریه کوثرانه آغازکرده اندواینک فرصت خوبی است تاضمن یک گپ وگفت صیمی با مجیدشاکری مدیرسایت شعریک،بهتر درجریان فعالیت این نشریه درفضای مجازی قراربگیریم.
ادامه مطلب
+ نوشته شده در سه شنبه 2 آبان 1389برچسب:نشریه کوثرانه ,ساعت 17:5
توسط
مجیدشاکری حسین آباد
|
متن مصاحبه با نشریه آستان قدس
<-CategoryName->
به نام خدا مصاحبه با مجید شاکری حسین آباد مورخ 4/2/91 اشاره: امروز به سراغ مجید شاکری حسین آبادآمدیم.او که مدت یک سال بیشتر نیست که در جرگه شاعران کشور قرارگرفته توانسته گوی سبقت را از بسیاری شاعران زبده برباید.این شاعر که فعالیت خود را مدت کمی است که آغاز کرده اکنون یکی از شاعران برجسته و متعهد کشور است که شاخصه منحصر به فرد وی سرودن شعر در فاصله زمانی 20 تا30 دقیقه می باشد .گفتگوی صمیمی ما را با مجیدشاکری هنرمند فرهیخته شهرمان بخوانید .
ادامه مطلب
+ نوشته شده در سه شنبه 2 آبان 1398برچسب:معصومه کدخدا ,ساعت 16:48
توسط
مجیدشاکری حسین آباد
|
روداشک
<-CategoryName->
خسته ام از گذر ثانیه ها
زندگی میکنم از ناچاری
خسته از شهر غبار آلودم
خسته از روز و شب تکراری
ادامه مطلب
+ نوشته شده در سه شنبه 2 آبان 1391برچسب:شعرغمگین ,اشعارغمگین ,شعری برای مرگ ,اشعار برای مرگ ,اشعار درمورد مرگ ,شعری در باره مرگ ,اشعارغمگین و زیبا ,اشعارغمگین و خیلی زیبا ,اشعار خیلی غمگین ,شعری برای افسردگی ,اشعارسیاه ,اشعارناامیدی ,غمنامه ,ساعت 16:42
توسط
مجیدشاکری حسین آباد
|
غمنامه
<-CategoryName->
خانه ام سرد و اتاقم تاریک
پشت این پنجره ماتم زده ام
شعرهایم شده غم نامه ی اشک
قصه ی تلخ دل غم زده ام
ادامه مطلب
+ نوشته شده در سه شنبه 2 آبان 1391برچسب:شعرغمگین ,اشعارغمگین ,شعری برای مرگ ,اشعار برای مرگ ,اشعار درمورد مرگ ,شعری در باره مرگ ,اشعارغمگین و زیبا ,اشعارغمگین و خیلی زیبا ,اشعار خیلی غمگین ,شعری برای افسردگی ,اشعارسیاه ,اشعارناامیدی ,غمنامه ,ساعت 16:35
توسط
مجیدشاکری حسین آباد
|
طلب مرگ
<-CategoryName->
صورتم زرد است وقلبم خون شده
شاخه ای خشکم کجاست آن برگ من
از اجل منت کشیدم روز و شب
تا که نازل گردد امشب مرگ من
بارالاها درد و ماتم تا کجا؟
پشت من از ضربه ی غمها شکست
قایق شادی در این دریای درد
زیر موج سخت ماتمها شکست
بارالاها من چه ظلمی کرده ام
سرنوشتم رنگ بدبختی گرفت؟
یا بگو بر من گناهانم چه بود
طالعم را غصه و سختی گرفت؟
آمدن در این جهان فانیت
میل من یا انتخاب من نبود
در دعا میخواهم از عمق وجود
مرگ خود را با تمام تار و پود
من اگر در نطفه مدفون میشدم
این جهان رنگ سیاهی میگرفت؟
یا جهنم غرق در گلهای سرخ؟
یا بهشتت را تباهی میگرفت؟
پس دلیلت را بگو بر من خدا
من شدم سرگرمیِ روز و شبت؟
لذتی دارد که زجرم میدهی؟
یا شدم کافر به دین و مذهبت؟
خسته ام دیگر از این ماتم سرا
خسته ام، مردن برایم آرزوست
سهم من همیشه از الطاف تو
رود اشک و درد و بغضی در گلوست
منتظر هستم بیا در خانه ام
ای اجل ای مونسِ شیرین من
تا که پایان آید این رنج و عذاب
مردنم شاید شود تسکین من
شعر از دفتر اشعار مجید شاکری حسین آباد
+ نوشته شده در سه شنبه 2 آبان 1391برچسب:شعرغمگین ,اشعارغمگین ,شعری برای مرگ ,اشعار برای مرگ ,اشعار درمورد مرگ ,شعری در باره مرگ ,اشعارغمگین و زیبا ,اشعارغمگین و خیلی زیبا ,اشعار خیلی غمگین ,شعری برای افسردگی ,اشعارسیاه ,اشعارناامیدی ,غمنامه ,ساعت 16:26
توسط
مجیدشاکری حسین آباد
|
خداحافظ مادر2
<-CategoryName->
نیمه شب طی شد به هنگام سحر
یاد او آمد دوباره در سرم
نغمه ی لالاییِ شیرین او
خاطرات و یاد عشقِ مادرم
عطر مادر پر شده در خانه ام
مهد غمها آن رفیق بی کلک
او که وصف عشقِ بی آلایشش
میرود از خانه تا اوج فلک
با غم و با غصه ها هم بسترم
از همان روزی که مادر پرکشید
کوه غمها شد هم آغوش دلم
قلب من مینای ماتم را چشید
یاد آغوش پر از آرامشش
تا ابد تسکین غمهای من است
آن نوازشها و مهر مادرم
کعبه ی عشق است و رویای من است
مادرم با رفتنت پشتم شکست
رفتی و دیگر ندارم یاوری
لانه دارد در دلم دردی بزرگ
درد سخت و غصه ی بی مادری
شعر از دفتر اشعار مجید شاکری حسین آباد
+ نوشته شده در سه شنبه 2 آبان 1391برچسب:شعری برای مادر از دست رفته ,شعربرای مرگ مادر ,شعر برای مادر از دست رفته ,اشعار به مناسبت مرگ مادر ,ساعت 16:22
توسط
مجیدشاکری حسین آباد
|
کفن حلال{طنز}
<-CategoryName->
سارقی پست و شرور و حقه باز
روزگاری در دل ایران زمین
غارت اموال مردم شغل او
مثل گرگی بود و شبها در کمین
خانه و اموال او مال حرام
مادرش ناراضی از کردار او
اشک و خون در قلب مادر لانه داشت
از مرام و کرده و رفتار او
هفته ها طی میشد و روزی رسید
مادرش بیماری سختی گرفت
شد گرفتار و اسیر چنگ مرگ
سرنوشتش رنگ بدبختی گرفت
او پسر را نزد خود آورد و گفت
گر چه بودم با تو درجاه و جلال
عمر باطل رفت و در هنگام مرگ
یک کفن میخواهم از پول حلال
ای پسر این آرزوی آخر است
یک کفن با کار و با سعی و تلاش
قسمتی از دین مادر را بده
شیشه ی عطری به روی آن بپاش
در جوابش آن پسر با گریه گفت
مادرم از مرگ و از رفتن نگو
آرزوی آخرت بر تخم چشم
هرگز از درد و غم و شیون نگو
صبح فردا میرم بازار شهر
یک کفن آغشته بر عطر گلاب
تا بپوشانی تنت صد ساله بعد
تا قیامت ، وقت تاوان و حساب
روز بعد آمد پسروقت غروب
رو به مادر کرده و با خنده گفت
یک کفن آورده ام ابریشمی
هم حلالست این کفن هم اینکه مفت
تا که مادر حرف فرزندش شنید
بُهت سنگینی به چشمانش نشست
از پسر پرسید اگر باشد حلال
پس چگونه رایگان آمد به دست
هم حلالست هم که مجانی و مفت
پس بگو بر من چطور این ممکن است
با تبسم گفت پسر، ای مادرم
مرد بزازی در اینجا ساکن است
در اتاقش صد کفن بر روی هم
گشتم و کردم یکی را انتخاب
گفتم ای مردک بده این را به من
مبلغش را هم نگردان احتساب
غیر از این یک کار دیگر هم بکن
این کفن پوشش برای مادر است
پس بگواز جان و دل باشد حلال
چون لباس روز سخت محشر است
حرف من آن لحظه تا پایان گرفت
ناگهان دیدم که آن بزاز پست
خنده ها کرد و دل خود را گرفت
خم شد و در گوشه ی دالان نشست
روز بد چشمت نبیند مادرم
دست و پایش را زدم بر میخ داغ
بستم او را با طناب محکمی
بر درخت بید مجنون کنج باغ
بالگد بر صورت و فکش زدم
از عذاب و رنج و از درد و ملال
رفتم از باغش ولی او تا غروب
نعره میزد از ته قلبش حلال لللللل
شعر از دفتر اشعار مجید شاکری حسین آباد
+ نوشته شده در سه شنبه 2 آبان 1391برچسب:شعر داستانی معاصر ,اشعارداستانی معاصر ,شعرطنز ,ساعت 14:57
توسط
مجیدشاکری حسین آباد
|
امامرضا{ع}
<-CategoryName->
دل پر از غم گشته در این نیمه شب
جسم من گویی به حال انقضاست
در سرم حال و هوای مشهد است
روح من محتاج دیدار رضاست
من فدای غربتت شاه غریب
عطر یاس و زنیق و شب بو تویی
یاور مستضعفین و بی کسان
خوان نعمت ، ضامن آهو تویی
عکس شیر از قدرت اعجاز تو
واقعی شد از وجودت جان گرفت
نعره ای زد شیر نقاشی شده
آمد و با اذن تو فرمان گرفت
کاش من هم یک کبوتر میشدم
میگشودم پر به روی گنبدت
حسرتی دارم به قلبم ای رضا
خادمی باشم میان مرقدت
هر زمان قلبم از این دنیا گرفت
کعبه ای و محرم رازی رضا
تو شفابخش دلِ غم دیده ای
در خراسان مهد اعجازی رضا
یا امام هشتم ای شاه غریب
مونسم در عالم فانی تویی
شیعه قلبش میتپد از عشق تو
کعبه ی ایران و ایرانی تویی
شعر از دفتر اشعار مجید شاکری حسین آباد
+ نوشته شده در سه شنبه 2 آبان 1391برچسب:شعر برای امام رضا ,اشعار در مورد امام رضا ,شعری برای امام هشتم ,ساعت 14:48
توسط
مجیدشاکری حسین آباد
|
لحظه ی خاموشی
<-CategoryName->
عاقبت در یک شب تاریک سرد
عمر بی حاصل به پایان میرسد
روح من پر میکشد در آسمان
فصل خاموشی چه آسان میرسد
ادامه مطلب
+ نوشته شده در دو شنبه 1 آبان 1391برچسب:شعرغمگین ,اشعارغمگین ,شعری برای مرگ ,اشعار برای مرگ ,اشعار درمورد مرگ ,شعری در باره مرگ ,اشعارغمگین و زیبا ,اشعارغمگین و خیلی زیبا ,اشعار خیلی غمگین ,شعری برای افسردگی ,اشعارسیاه ,اشعارناامیدی ,غمنامه ,ساعت 15:26
توسط
مجیدشاکری حسین آباد
|
خداحافظ مادر1
<-CategoryName->
شده خاموش چراغ خانه
خنده هایم به لبم خشکیده
همه جا غرق سکوت است امشب
عطر مادر همه جا پیچیده
مونسم گریه شده ازآن روز
این وفا نیست که تنها رفتی
اشک من را تو ندیدی انگار
پر کشیدی و از اینجا رفتی
تک و تنها شده ام کنج اتاق
کوه غمها شده هم آغوشم
باز برگرد و تو لالایی را
تا سحر زمزمه کن در گوشم
مادر ای کاش خودت میدیدی
کنج خانه پسرت غمگین است
مادرم، کاش تو میدانستی
این غم و درد چقدر سنگین است
آمدم باز به چشمی پر خون
بر مزارت همه شب میشینم
این چه دردیست نمیدانم من
هق هق و اشک شده تسکینم
بعد تو پوچ شد این ثانیه ها
غم سختیست جدایی مادر
سنگ قبرت شده خیس از اشکم
من یتیمم تو کجایی مادر
همه شب منتظر مرگ شدم
از غم بی کسی و بدبختی
مادرم کاش تو میدانستی
بعد تو مرده گل خوشبختی
نیمه شب رفت وسحر آمده باز
پرِ درد است وجودم مادر
میسپارم به خداوند تو را
تا شب بعد و غروبی دیگر
شعر از دفتر اشعار مجید شاکری حسین آباد
+ نوشته شده در دو شنبه 1 آبان 1391برچسب:شعری برای مادر از دست رفته ,شعربرای مرگ مادر ,شعر برای مادر از دست رفته ,اشعار به مناسبت مرگ مادر ,ساعت 15:7
توسط
مجیدشاکری حسین آباد
|